سیدجواد طباطبایی، پژوهشگر فلسفه، تاریخ و سیاست درگذشت
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۳۰۷۵۹
به گزارش جماران؛ سیدجواد طباطبایی، پژوهشگر فلسفه، تاریخ و سیاست درگذشت.
سیدجواد طباطبایی، فیلسوف و نویسنده ایرانی، دیشب در سن ۷۷ سالگی در بیمارستانی در لسآنجلس درگذشت.
تورج دریایی، پژوهشگر تاریخ و استاد دانشگاه خبر درگذشت سیدجواد طباطبایی را تایید کرد.
مروری بر آثار و اندیشه های سیدجواد طباطبایی
ایرنا: «سیدجواد طباطبایی» یکی از برجسته ترین اندیشمندان علم سیاست به ویژه در زمینه اندیشه ی سیاسی است که توانسته با تالیف آثار مهم و برجسته یی به نظریه پردازی در اندیشه سیاسی ایران و تاریخ نگاری در اندیشه سیاسی غرب بپردازد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بی شک طباطبایی یکی از معدود روشنفکران ایرانی است که به صورت روشمند پروژه یی فکری را دنبال می کند. نظریه ی «زوال اندیشه سیاسی در ایران» شاخصه اصلی دیدگاه های وی است. هر چند بر این نظریه و پروژه فکری اش انتقادهای فراوانی شده است، اما با این حال نمی توانیم این اندیشمند برجسته را نادیده بگیریم.
اندیشه ی وی دارای چهار شاخصه است؛ نخست اینکه مساله محوراست؛ دوم اینکه روشمند است؛ سوم اینکه یک کل منسجم است و چهارم اینکه یک مسیر تحول روشنی را با خود به همراه دارد.
مهمترین سهم وی در منظومه ی نظری ایران معاصر، طرح نظریه زوال اندیشه سیاسی در ایران است که چندین جلد از آثار وی را در برمی گیرد. همچنین، در حوزه ی اندیشه ی سیاسی غرب نیز مجموعه ی «جدال قدیم و جدید» را به بازکاوی انتقادی فکر سیاسی غربی از یونان تا دوران جدید اروپا اختصاص داده است. این مجموعه نوعی تاریخنگاری ایرانی در حوزه ی اندیشه ی سیاسی غرب است که بر پایه ی آثار اصلی متفکران غربی تالیف شده است.
از جمله ی مهمترین آثار طباطبایی میتوان به «زوال اندیشه سیاسی در ایران»، «دیباچه ای بر نظریه ی انحطاط ایران»، «مکتب تبریز و مبانی تجدد خواهی»، «حکومت قانون: مبانی نظریه مشروطهخواهی»، «ابن خلدون و علوم اجتماعی»، «خواجه نظام الملک»، «تاریخ اندیشه ی سیاسی جدید در اروپا از نوزایش تا انقلاب فرانسه» اشاره کرد.
آثار طباطبایی را می توان به 2 دوره تقسیم کرد؛ دوره ی نخست شامل آثار دهه ی 1360 و 70 او می شود- یعنی سه کتاب «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران»، «زوال اندیشه سیاسی در ایران» و «خواجه نظام الملک»- آثار این دوره بیشتر دارای رویکردی متن گرا بوده و بر خودبسندگی متون و کشف منطق درونی میان متن های مختلف، استوار است. مفهوم کلیدی آثار این دوره «زوال» است که ویژگی اندیشه است. دوره دوم نیز شامل سه رساله «دیباچه ای بر نظریه انحطاط»، «مکتب تبریز» و «حکومت قانون در ایران» در دهه ی 80 می شود که دارای رویکردی زمینه گرا است؛ یعنی فهم متون در بستر تاریخی بر مبنای زمینه های ایدیولوژیک و تاریخی درونی هر دوره است. همچنین مفهوم کلیدی آثار این دوره «انحطاط» است که ویژگی تمدن است.(1)
«توماس اسپریگنز» نویسنده ی کتاب «فهم نظریه های سیاسی» معتقد است که اندیشه ی تمامی فیلسوفان سیاسی و چه بسا غیرسیاسی را می توان در چهار محور بررسی کرد. محور اول مشاهده ی بی نظمی و بحران در جامعه- اعم از عینی یا ذهنی- است. در مرحله ی دوم، فیلسوف به دنبال تشخیص علل این بحران ها می رود و در مرحله ی سوم، جامعه ی بازسازی شده ی خویش را رونمایی می کند. در مرحله ی چهارم است که متفکر راه درمان خود را ارایه می کند.
با نگاه اسپریگنزی می توان 4 مرحله ی اندیشه ی طباطبایی را که در نظریه و پروژه ی فکری اش دنبال می کند مشاهده کرد. او ابتدا بحران (از نظر خود) را که همان انحطاط و زوال ذهنی و بن بست عینی و عملی ایران است مورد نظر قرار داده ، سپس به متن تاریخ رفته است تا علل به وجود آمدن چنین بحرانی را بررسی کند. در مرحله ی سوم، او سعی کرده تا تجویزهای خود برای چنین بحران هایی را تبیین کند. همچنین در مرحله ی چهارم راه های درمان خود را ارایه می دهد که در این میان، می توان به تداوم یافتن سنت و رسیدن به تجدد از طریق آن اشاره کرد.(2)
نظریه ی «زوال» به مثابه ی نظریه ی کانونی در اندیشه ی طباطبایی مطرح است و باید گفت که در یک نگاه کلی نظریه ی زوال بر این نکته پافشاری می کند که در دوره ی اسلامی به دلیل اختلاط و امتزاج فلسفه ی یونانی با مبانی دینی، اندیشه ی سیاسی و در یک نگاه کلی تر، اندیشه ی فلسفی، راه انحطاط را پیموده و در نهایت، اندیشه ی سیاسی در اسلام و ایران، به شامگاه زوال و امتناع رسیده است. از این روست که وی تاریخ اندیشه ی سیاسی اسلام و ایران را در حاشیه ی اندیشه ی سیاسی غرب می نشاند و بر این اساس برای اندیشه سیاسی، سه دوره ترسیم می کند: نخست، سپیده دم زایش اندیشه ی سیاسی در یونان باستان؛ دوم، نیمروز اندیشه ی سیاسی و آغاز ورود فلسفه ی یونان به جهان اسلام در سده های سوم و چهارم؛ سوم، شامگاه زوال اندیشه ی سیاسی پس از سده ی پنجم تا به امروز. او دوره ی دوم را به این دلیل «نیمروز» می نامند که اندیشوران ایران و اسلام به تحشیه و ترجمه و تعلیق متون یونانی، مشغول بوده واز آن سپیده دم دوره ی نخست، ارتزاق می کردند.(3)
طباطبایی در کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» معتقد است اندیشه ی سیاسی در ایران دارای فراز و فرود بوده و سرانجام به زوال رسیده است. در پروژه ی فکری طباطبایی، اسلوب بررسی نقادانه از تاریخ اندیشه ی ایرانی(دوره ی میانه) اسلوب «تحلیل گفتار» است در جهت توصیف ساختار و توضیح شیوه ی عملکرد عناصر و مفردات قوام دهنده ی گفتار و با تاکید بر انسجام درونی و خودبسندگی آن؛ از این حیث که اندیشه امری اصیل و قائم به ذات است.(4)
وی در کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» مساله ی امتناع اندیشه به طور عام و زوال اندیشه ی سیاسی به طور خاص در ایران را مطرح کرده و سعی می کند نشان دهد تجدد و انحطاط، 2 مفهوم بههم پیوستهاند و در شرایط تصلب سنت و امتناع اندیشه، طرح یکی بدون دیگری امکانپذیر نیست.
از مهم ترین ویژگی های طباطبایی ادواربندی های اوست. در این میان نیز یکی از معروف ترین تقسیم بندی های او را در کتاب «درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» شاهد هستیم که وی درباره ی تاریخ اندیشه ی سیاسی حوزه ی تمدن ایرانی در دوره اسلامی می نویسد: این دوره دارای 3گونه ی «فلسفه سیاسی»، «سیاست نامه»، «شریعت نامه» است؛ در این تقسیم بندی فیلسوفان اهل تفکرند، در حالی که سیاست نامه نویسان در بهترین حالت به تامل در امر سیاسی می پردازند و شریعت نامه ها نیز نگرشی ایدئولوژیک را مطرح می کنند.
وی در ادامه نمونه ی مثالی فلسفه سیاسی را «ابونصرفارابی»، سیاست نامه نویسی را «خواجه نظام الملک طوسی» و شریعت نامه نویسی را «فضل الله بن روزبهان خنجی» می داند.
برخی به اشتباه آثار طباطبایی را تاریخ نگاری اندیشه می دانند به این معنا که وی را به مثابه ی یک مورخ فرض می کنند که به نظر می رسد نمی تواند نظری دقیق باشد چرا که به واقع طباطبایی مورخ نیست؛ زیرا مورخ با نقل و توصیف سر و کار دارد؛ به نوعی می توان گفت نقل و توصیف نخستین مواجهه ی انسان با یک پدیده ی تاریخی است که به قالب کلمه ها در می آید. اما طباطبایی در ماهیت رویدادها تامل می کند و نتیجه ی فلسفی می گیرد. واژه هایی که او به کار می گیرد- مثل جدال، قدیم، جدید، مناقشه، زوال، انحطاط- ماهیت فلسفی دارند.
طباطبایی نسبت به سنت و تجدد معتقد است که در غرب دوگونه نظریه در رابطه ی سنت و مدرنیته وجود دارد. دسته ی نخست از نظریات قائل به تداوم سنت در قالب مدرنیته هستند و اعتقاد دارند که مدرنیته از دل سنت ها زاییده شده است. دسته ی دوم قائل به گسست مدرنیته از سنت پیشین هستند و اذعان دارند که موفقیت مدرنیته گسست قاطع از سنت است. به نظر می رسد طباطبایی به نظریه ی نخستین اعتقاد دارد و کتاب مهمی نظیر «جدال قدیم و جدید» را در تشریح این موقعیت در غرب نگاشته است. وی معتقد است که در غرب، تفکر و موقعیت مدرن از دل تفکر قرون وسطایی و کشیشانی نظیر آکویناس و... بیرون آمده است.
طباطبایی آن جا که به بحث توسعه و توسعه یافتگی وارد می شود، به درستی از بنیان های اندیشگی آن می پرسد و در گیر و دار این بحث، علل و عوامل توسعه نیافتگی ایران معاصر را در جدا افتادگی از نوسازی فرهنگی و تجدد فکری قرائت می کند؛ طباطبایی بر این باور است که بحث توسعه از آن جا که به هویت و بحران مربوط می شود، سوالی فلسفی است و باید از موضع فلسفی طرح شود. به سخن طباطبایی در واقع بحث بر سر آن نیست که چه الگویی برای توسعه ی ایران مناسب است؛ پرسش بنیادین این است که خود آن «الگوها» بر مبنای کدام تلقی از آدم و عالم قابل طرح است.(5)
*نقدهایی بر آثار و اندیشه طباطبایی
طباطبایی تحت تأثیر «ایده آلیسم آلمانی» و بالاخص«هگل» فیلسوف مطرح آلمانی، نقش اندیشه ها در تاریخ تمدن، همچنین رشد و پیشرفت جوامع را بسیار مهم تلقی کرده و تداوم پیشرفت یک جامعه را در رشد عقلانیت آن می داند. البته می توان گفت که این چنین پررنگ کردن نقش عقلانیت در پیشرفت یک جامعه تا حدی تقلیل نگری است، زیرا نقش عوامل دیگر نظیر عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... را در پیشرفت یا انحطاط یک تمدن یا جامعه، نادیده می گیرد یا بسیار کم رنگ می نماید.
از طرفی نظریه ی زوال طباطبایی با انتقادات فراوانی از سوی پژوهشگران اندیشه ی سیاسی مواجه شده است. مهمترین انتقاد به طباطبایی این است که به جهت تعلق خاطر به «هگل» تاریخ را از منظری تکامل گرایانه می نگرد. در واقع طباطبایی تاریخ تفکر و اندیشه را کل واحدی در نظر گرفته است که باید مسیری مشخص را طی می کرد و به نقطه یی مشخص می رسید.
اما شاید مهمترین نقدی که درباره ی سیدجواد طباطبایی مطرح می شود، سویه ی به شدت انتقادی و سلبی وی نسبت به دیگران است که گفتمان طرد در اندیشه ی وی را موجب می شود.
سید جواد طباطبایی در سال 1324 در تبریز به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تبریز، برای تحصیل در رشته ی حقوق به دانشگاه تهران رفت. پس از اخذ لیسانس حقوق از دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی به فرانسه رفت و در دانشگاه «سوربن» به ادامه ی تحصیل پرداخت و با اخذ دیپلم مطالعات عالی D.E.S از رشته ی فلسفه سیاسی فارغ التحصیل شد. در سال 1363 با نوشتن رساله یی درباره ی «تکوین اندیشه سیاسی هگل جوان»، با دریافت درجه ی ممتاز دکترای دولتی در رشته ی فلسفه سیاست به ایران بازگشت. پس از بازگشت به عضویت هیات علمی درآمد و معاون پژوهشی دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. در همان زمان، سردبیری نشریه ی همین دانشکده را به عهده گرفت. وی هماکنون عضو هیات علمی مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی است.
*پی نوشت ها:
1- http://www.irna.ir/fa/News/81147475
2-http://rasekhoon.net/article/show/961576
3- http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1626047
4- درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران،1372، نشر کویر، ص5
5- پرسش از انحطاط ایران، علی اصغر حقدار، نشر کویر، 1387، ص 159
منبع: جماران
کلیدواژه: زلزله ترکیه و سوریه سیدجواد طباطبایی سیدجواد طباطبایی درگذشت زلزله ترکیه و سوریه زوال اندیشه سیاسی در ایران سیدجواد طباطبایی اندیشه ی سیاسی تاریخ اندیشه ی ی طباطبایی ی اندیشه ی مرحله ی سیاسی غرب ی فلسفی ی نظریه ی تاریخ ی ایران نظریه ی ی نخست دوره ی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۳۰۷۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جلائیپور، استاد دانشگاه: برای عملیات «وعدهٔ صادق» به قدر کافی پیوستهای دیپلماتیک و مربوط به سیاست داخلی و اقتصاد تمهید و عملیاتی نشده/ به جای انسجام داخلی و افزایش همبستگی ملی و رضایت عمومی شهروندان، شاهد تجدید طرح گشت ارشاد بودهایم
به گزارش جماران؛ حمیدرضا جلائیپور استاد دانشگاه در یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت:
در سیاست پیچیدهٔ ملی و جهانی امروز کم پیش میآید که موضع نیروها در برابر یک پدیده بتواند به عنوان شاقول و مرزگذارِ روشنِ اخلاقی و سیاسی عمل کند. موضع هر نیروی سیاسی در برابر عملکرد اسرائیل آپارتایدی و اشغالگر در شش ماه گذشته از این نمونههای کمیاب است. اسرائیلی که اساسا از ابتدا مبتنی بر اشغال، ترور، ایدئولوژی صهیونیستی، نسلکشی، پاکسازی قومی و استعمار شهرکنشین شکل گرفت و چند دهه مبتنی بر همین ابزارها و متکی به حمایت نواستعماری آمریکا و اروپا و با نقض مستمر و سیستماتیک حقوق و آزادیهای اساسی فلسطینیان و قوانین بینالمللی پیشروی کرد، در شش ماه گذشته کلکسیون بیسابقهای از جنایات جنگی را در برابر دوربین رسانهها و گوشیهای هوشمند در جهان شبکهای مرتکب شد.
برای عموم ایرانیان (حتی ناراضیان شدید) روشنگر است که بخش بزرگی از اپوزیسیون غیرملی نهتنها آشکارا در طرف اسرائیل نسلکش و کودککش ایستادند و در برابر قتل عام ۴۰ هزار فلسطینی (اکثرا کودک یا زن) و انواع جنایت جنگی هولناک و فریب و دروغ مستمر اسرائیل سکوت کردند، بلکه رسانهها و رهبران این اپوزیسیون وابستهٔ مالی و سیاسی نتانیاهو شدهاند. اپوزیسیون وابسته به اسرائیل طرف اشتباه این شاغول مرزگذار ایستاد و از جمله به همین دلیل افول کرد و ضربهای کاری و بلندمدت خورد.
مسالهٔ فلسطین و آرمان فلسطین قبل از انقلاب ۵۷ هم وجود داشت و امروز با مواضع اخیر حماس هم روشنتر شده است که خود اسرائیل (در نظر و عمل) و آمریکا (در عمل، چنانکه در وتوی اخیرش متبلور شد) تنها موانع تشکیل دولت مستقل فلسطینیاند، و نه ایران که به آن رای مثبت داد. با این حال روشن است که اسرائیل میکوشد مثل دو دههٔ گذشته پروژهٔ امنیتیسازی ایران را پیش ببرد، از ایران مترسکی برای کاهش فشار روی خودش و ایجاد ائتلاف با کشورهای منطقه بسازد و در دشنهزنی به ایران در خارج و داخل مرزهایش پیشروی کند. حملهٔ اسرائیل به ساختمان دوم سفارت ایران در سوریه گام جدید اسرائیل آپارتایدی و خطای راهبردی آن بود که باز بخش بزرگی از اپوزیسیون با محکوم نکردنش نشان داد منافع ملی و قوانین بینالمللی برایش اهمیت و اولویتی ندارد.
پاسخ ایران به حملهٔ اسرائیل اشغالگر در عملیات وعدهٔ صادق نیز رخداد بزرگی بود که باز بخش بزرگ از اپوزیسیون نتوانست اهمیتش را دریابد. برجام مهمترین شاهکار دیپلماتیک و مولفهٔ قدرت نرم ایران و وعدهٔ صادق مهمترین شاهکار بازدارندهٔ سخت ایران در دهههای اخیر بوده است. نیرویی که نتواند این واقعیت را ببیند و چنان از روزمرگیهای سیاسی و اختلافهای دیگر ارتفاع بگیرد که اهمیت این دو مولفه در قدرت و منافع ملی ایران را درک کند به ضعف و عدم صلاحیت خودش گواهی میدهد. وعدهٔ صادق نشان داد که سرمایهگذاری همهٔ دولتهای پس از جنگ بر بازدارندگی موشکی و سرمایهگذاری دههٔ اخیر ایران بر پهپادها در دفاع ملی کارساز بوده است. وعدهٔ صادق مصداق روشنی از دفاع مشروع مطابق قوانین بینالمللی، با اهداف نظامی، بدون تلفات انسانی و به قصد پیشگیری از جنگ بود و به خاطر عقلانیت قابل توجهی که در اجرای آن بارز بود به جنگ نیانجامید، بر قدرت ملی افزود و ایران را به نسبت چند ماه پیش در برابر جنگ پرشدت، حملهٔ نظامی و پیشرویهای اسرائیل مصونتر کرد. با این حال، پایدارسازی دستاوردهای صبح صادق نیازمند تقویت دیگر مولفههای قدرت ملی، از جمله دیپلماسی تواناتر، اقتصاد توانمند و افزایش انسجام داخلی و رضایت عمومی شهروندان است.
متاسفانه شواهد نشان میدهد برای عملیات موفق و مدبرانهٔ وعدهٔ صادق به قدر کافی پیوستهای دیپلماتیک و مربوط به سیاست داخلی و اقتصاد تمهید و عملیاتی نشده است. به جای انسجام داخلی و افزایش همبستگی ملی و رضایت عمومی شهروندان، در هفتههای گذشته شاهد احکام قضایی و تجدید طرح گشت ارشاد بودهایم که بر شکافها و نارضایتی میافزاید و ناعادلانه است. متاسفانه همین سوءحکمرانیها زمینهسازی کرده است برای این واقعیت تلخ که دانشجویان ایرانی حتی به نسبت دانشجویان آمریکایی حساسیت و اعتراض کمتری به نسلکشی اسرائیل نشان میدهند. آمریکایی که عملا پشتوانهٔ نسلکشی اسرائیل میشود و در دانشگاههایش معترضان به نسلکشی سرکوب میشوند صلاحیت و مشروعیت اخلاقی پند و اندرز حقوق بشری به کشورهای دیگر ندارد، ولی صداوسیما و حکمرانانی که از سرکوب دانشجویان معترض در ایران حمایت میکنند و با گشت ارشاد و احکام قضایی ناعادلانه بر صورت آزادیها پنجه میکشند هم صلاحیت نقد سرکوب در آمریکا را از دست میدهند و در جامعهٔ ناراضی نسبت به سهمگینترین جنایات جنگی اسرائیل اشغالگر حساسیتزدایی میکنند. با این حال، سوء حکمرانیها نباید قطبنمای اخلاقی شهروندان آگاه و نیروهای سیاسی ملی را از کار بیاندازد و صدای اعتراضشان به نسلکشی و سرکوب و تجاوز اسرائیل کودککش به میلیونها فلسطینی و سفارت ایران را کوتاه کند. در همین بزنگاهها و با همین شاقولهای مرزگذار است که عیار ملی و اخلاقی بودن نیروها سنجیده میشود.